خـــــوبـــــم
مثــل پـــدربــــزرگ
کــه خـــوب بــــود
ومـُـــــــرد!!
!
او هم ادم است...
اگه دوستت دارم هایتت را نشنیده گرفت.غصه نخور!!
اگه رفت گریه نکن!!
یک روز چشمهای یک نفر عاشقش میکند...
یک روز معنی کم محلی را میفهمد...
یک روز شکستن را درک میکند...
ان روز میفهمد اه های که کشیدی از ته قلبت بوده...
میفهمد شکستن یک دل تاوان سنگینی دارد...
وقتی سکوت خدا را در برابر عبادتت دیدی،
نگو خدا با من قهر است.
او به تمام کائنات فرمان سکوت داده،
تا حرف دل تو را بشنود.
پس حرف دلت را بگو....
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چراگریه می کنی ؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه میکند؟ او چه میخواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همهی زنها گریه میکنند بی هیچ دلیلی!
پسرک از اینکه زنها خیلی راحت به گریه میافتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت میکند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه میکنند؟
خدا جواب داد : من زن را به شکل ویژهای آفریدهام؛ به شانههای او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.به بدنش قدرتی دادهام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی دادهام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، و به کار ادامه دهد.به او احساسی دادهام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق ورزد ؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی دادهام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.
این اشک را
منحصراً برای او خلق کردهام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند
http://www.shamimeeeshgh.blogfa.com/منبع:
ایـــــنـجــا ،
همــه تــــــنهـان
امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن !
مـــتـوجـّـه نــــشـدن
!
گاهی وقتا به یه حدی میرسی که دلت میخواد کلتو بگیری بکوبی به دیوار ولی باز دلت نمیاد و از دردش میترسی...
شاید به خودت بگی اوضاع بهتر شه ومیری یه گوشه میشینی و سرتو بین دوزانوت میگیری و گریه میکنی...
یهو یادت میوفته یکی هست که طاقت اشکاتو نداره چشاتو پاک میکنی و بلند میشی ی گرمی خوبی تو دلت احساس میکنی...
اونجاست که تازه میفهمی چقد در برابر عشقت مطیعی...
من که اینجورم شمارو نمیدونم...!